معنی حق تشکر

شکرانه

امتنان

تشکر. [ت َ ش َک ْ ک ُ] (ع مص) سپاس داری نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سپاس داری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با لام متعدی شود. یقال: تشکر له بلائه، ای شکر له بلاء. (منتهی الارب). سپاسگزاری کردن.

حق حق. [ح ِ ح ِ] (اِ صوت) حکایت صوت هکه و سکسکه ٔ آنکه بسیار گریسته است. || آواز آب در شکم و در مشک آنگاه که بجنبانند. (یادداشت مرحوم دهخدا).

حصن تشکر. [ح ِ ن ِ ت َ ک ُ] (اِخ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 76 و ج 2 ص 330).

حق. [ح َق ق] (اِ) (مرغ...) شب آهنگ.

(تَ شَ کُّ) [ع.] (مص ل.) شکر کردن، سپاسگزاری.

سپاسگزاری

اسخر

سپاس گزاری کردن

شکر کردن، سپاسگزاری ‌کردن،

سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس

امتنان، سپاس، سپاس‌داری، سپاس‌گزاری، قدردانی،
(متضاد) ناسپاسی، حق‌ناشناسی، شکر کردن، سپاس‌گذاری کردن، سپاس داشتن

Appreciation, Thank-You, Thanks

آتش افروز

1028